امیرخسرو دهلوی_دیوانغزل ها (فهرست)

غزل شمارهٔ 374

1. گلستان نسیم سحر یافته ست

2. صبا غنچه را خفته دریافته ست

3. چنان خواب دیده ست نرگس به خواب

4. که گویی که او جام زر یافته ست

5. خبر نیست مر بلبل مست را

6. که از مستیش گل خبر یافته ست

7. نسیم چون مشک در خاک ریخت

8. مگر بوی آن خوش پسر یافته ست

9. خیال قدت سر و گم کرده بود

10. ولی ناگهان نیشکر یافته ست

11. چه گویم که سنگین دلش هیچ وقت

12. ز سوز دل من اثر یافته ست

13. به پای خیالت فرو ریخت چشم

14. دری کان به خون جگر یافته ست

15. بسا شب که بیدار خسرو نشست

16. که شام غمش را سحر یافته ست


بعدیقبلی

هیچ نظری ثبت نشده

ابیات برگزیده

* درونت حرص نگذارد که زر بر دوستان پاشی
* شکم خالی چو نرگس باش تا دستت درم گردد
شعر کامل
سعدی
* سعدیا عمر گران مایه به پایان آمد
* همچنان قصه سودای تو را پایان نیست
شعر کامل
سعدی
* بید مجنون در تمام عمر سر بالا نکرد
* حاصل بی حاصلی نبود به جز شرمندگی
شعر کامل
صائب تبریزی