غزل شمارهٔ 429
1. من از جور و جفای دلبران دیوانه خواهم شد
2. ز خویش و آشنا از دست دل بیگانه خواهم شد
3. ز بس کافسانه خود با در و دیوار می گویم
4. به رسوایی میان مردمان افسانه خواهم شد
5. چو دیدم خال و خط آن پری رو را به دل گفتم
6. گرفتار ار شوم در دام او، زین دانه خواهم شد
7. ملامت گو، به رسوایی مترسان هوشیاران را
8. که من بی پا و سر در کوی او مستانه خواهم شد
9. به دل گفتم چرا بیوفا، گفتا برو، خسرو
10. گذر از من که من در خدمت جانانه خواهم شد
بعدیقبلی
هیچ نظری ثبت نشده