غزل شمارهٔ 170
1. تا زلف تو همچو مار میپیچد
2. جان بی دل و بی قرار میپیچد
3. دل بود بسی در انتظار تو
4. در هر پیچی هزار میپیچد
5. زان میپیچم که تاج را چندین
6. زلف تو کمندوار میپیچد
7. بس جان که ز پیچ حلقهٔ زلفت
8. در حلقهٔ بی شمار میپیچد
9. بس دل که ز زلف تابدار تو
10. چو زلف تو تابدار میپیچد
11. بس تن که ز بار عشق یک مویت
12. بی روی تو زیر دار میپیچد
13. تو میگذری ز ناز بس فارغ
14. و او بر سر دار زار میپیچد
15. هر دل که شکار زلف تو گردد
16. جان میدهد و چو مار میپیچد
17. ترکانه و چست هندوی زلفت
18. بس نادره در شکار میپیچد
19. هر دل که ز دام زلف تو بجهد
20. زان چهرهٔ چون نگار میپیچد
21. چون میپیچد فرید بپذیرش
22. زیرا که به اضطرار میپیچد
بعدیقبلی
هیچ نظری ثبت نشده