عطار_دیوانغزل ها (فهرست)

غزل شمارهٔ 556

1. چو خود را پاک دامن می ندانم

2. مقامی به ز گلخن می ندانم

3. چرا اندر صف مردان نشینم

4. چو خود را مرد جوشن می ندانم

5. بیا تا ترک خود گیرم که خود را

6. بتر از خویش دشمن می ندانم

7. دلی کز آرزوها گشت پر بت

8. من آن دل را مزین می ندانم

9. چو عیسی از یکی سوزن فروماند

10. من این بت کم ز سوزن می ندانم

11. مرا جانان فروشد در غمت جان

12. اگرچه جان معین می ندانم

13. چنان در عشق تو سرگشته گشتم

14. که جانم گم شد و تن می ندانم

15. مرا هم کشتی و هم سوختی زار

16. چه می‌خواهی تو از من می ندانم

17. گهی گویی که تن زن صبر کن صبر

18. علاج صبر کردن می ندانم

19. گهی گویی مرا بستان ورستی

20. ز صد خرمن یک ارزن می‌ندانم

21. چون من یک ذره‌ام نه هست و نه نیست

22. همه خورشید روشن می ندانم

23. فرو رفتم در این وادی کم و کاست

24. تو می‌دانی اگر من می ندانم

25. درین حیرت دل حیران خود را

26. طریقی به ز مردن می ندانم

27. که گیرد دامن عطار ازین پس

28. چو او را هیچ دامن می ندانم


بعدیقبلی

هیچ نظری ثبت نشده

ابیات برگزیده

* عزم بر هم زدن هر دو جهان گر داری
* هیچ تدبیر چنان نیست که یکدل باشی
شعر کامل
صائب تبریزی
* عاشق خود گر کشی بجرم محبت
* بیشتر از من کس این گناه ندارد
شعر کامل
کمال خجندی
* هر خم زلف تو یک جمع پریشان دارد
* وه که این سلسله صد سلسله جنبان دارد
شعر کامل
فروغی بسطامی