عطار_دیوانغزل ها (فهرست)

غزل شمارهٔ 87

1. رهی کان ره نهان اندر نهان است

2. چو پیدا شد عیان اندر عیان است

3. چه می‌گویم چه پیدا و چه پنهان

4. که این بالای پیدا و نهان است

5. چه می‌گویم چه بالا و چه پستی

6. که این بیرون ازین است و از آن است

7. چه می‌گویم چه بیرون چه درون است

8. که بیرون و درون گفت زبان است

9. چگویم آنچه هرگز کس نگفته است

10. چه دانم آنکه هرگز کس ندانست

11. گمانی چون برم چون کس نبرده است

12. نشانی چون دهم چون بی‌نشان است

13. مکن روباه بازی شیر مردا

14. خموشی پیشه کن کین ره عیان است

15. برو از پوست بیرون آی کین کار

16. نه کار توست کار مغز جان است

17. برو عطار و ترک این سخن گیر

18. که این را مستمع در لامکان است


بعدیقبلی

هیچ نظری ثبت نشده

ابیات برگزیده

* سیلی از گریهٔ من خاست ولی می‌ترسم
* که بلایی رسد آن سرو سهی بالا را
شعر کامل
فروغی بسطامی
* همه شب راه دلم بر خم گیسوی تو بود
* آه از این راه که باریک تر از موی تو بود
شعر کامل
فروغی بسطامی
* چو فندق دهان از سخن بسته بود
* نه چون ما لب از خنده چون پسته بود
شعر کامل
سعدی