عطار_دیوانغزل ها (فهرست)

غزل شمارهٔ 88

1. چون دلبر من سبز خط و پسته دهان است

2. دل بر خط حکمش چو قلم بسته میان است

3. سرسبزی خطش همه سرسبزی خلق است

4. شور لب لعلش همه شیرینی جان است

5. نقاش که بنگاشت رخ او به تعجب

6. از غایت حسن رخش انگشت گزان است

7. جانا نبرم جان ز تو زیرا که تو ترکی

8. وابروی تو در تیز زدن سخت کمان است

9. از غالیه دانت شکری نیست امیدم

10. کان خال سیه مشرف آن غالیه دان است

11. از بس دل پرتاب که زلف تو ربوده است

12. زلف تو چنین تافته پیوسته از آن است

13. قربان کندم چشم تو از تیر که پیوست

14. خون ریختن و تیر از آن کیش روان است

15. خورشید که رویش به جهان پشت سپاه است

16. بر پشتی روی تو دل افروز جهان است

17. تا روی دلفروز تو عطار بدیده است

18. حقا که چنان کش دل و جان خواست چنان است


بعدیقبلی

هیچ نظری ثبت نشده

ابیات برگزیده

* همه کارم ز خود کامی به بدنامی کشید آخر
* نهان کی ماند آن رازی کز او سازند محفل‌ها
شعر کامل
حافظ
* چون به مهر و مه بسنجم حسن او در خیال
* از ترنج غبغب یوسف ترازو می کنم
شعر کامل
صائب تبریزی
* گوش اگر داری درین بستانسرا هر غنچه ای
* می کند با صد زبان تلقین خاموشی ترا
شعر کامل
صائب تبریزی