غزل شمارهٔ 264
1. از نام اگر نگذری از ننگ برون آ
2. ای نکهتگل اندکی از رنگ برون آ
3. عالم همه از بال پری آینه دارد
4. گو شیشه نمودارشو و سنگ برون آ
5. زین عرصة اضداد مکش ننگ فسردن
6. گیرمهمهتنصلح شوی جنگ برونآ
7. تا شهرت واماندگیات هرزه نباشد
8. یکآبلهوار از قدم لنگ برون آ
9. آب رخ گلزار وفا وقفگدازیست÷
10. خونی به جگرجمعکن ورنگ برون آ
11. تا شیشه نهای سنگ نشستهست به راهت
12. از خویشتهی شوز دل تنگ برون آ
13. بک لعزش پا جادة توفیق طلبکن
14. از زحمت چندین ره و فرسنگ برون آ
15. وحشتکدة ما و منتگرد خرامی است
16. زین پرده چهگویم به چه آهنگ برون آ
17. افسردگیی نیست به اوهام تعلق
18. هرچند شررنیستی ازسنگ برون آ
19. در نالهٔ خامش نفسان مصلحتی هست
20. ای صافی مطلب نفسی زنگ برون آ
21. زندانی اندوه تعلق نتوان بود
22. بیدل دلت از هرچه شود تنگ برون آ
بعدیقبلی
هیچ نظری ثبت نشده