غزل شمارهٔ 809
1. جرأت سؤال شرم تراگر جواب داشت
2. انگشت زینهار به غربال آب داشت
3. خلقی ز مدعا تهی از هیچ پر شدهست
4. نه چرخ یک علامت صاد انتخاب داشت
5. بیرون نجست ازآتش دل سعی هیچکس
6. شور جهان چکیدن اشک کباب داشت
7. تا نقش ما غبارنشد برنخاستیم
8. کس پی نبرد صورت دیباچه خواب داشت
9. از پیکر خمیده، دل آسودگی ندید
10. این خانه پا ز حلقهٔ در در رکاب داشت
11. خاک فسرده بر سر ناموس اعتبار
12. گنجیست درخیالکهما راخراب داشت
13. صبح ازل همان عدمم بوده در نظر
14. در پنبهزار نیزکتان ماهتاب داشت
15. یارب تبسمکه زد این شیشهها به سنگ
16. تاریخت اشکم از مژه بویگلاب داشت
17. زین بزم، سر خوش دل مأیوس میرویم
18. پیمانهٔ شکستهٔ ماهم شراب داشت
19. دیدیم جلوهای که کس آنجا نمیرسد
20. ای حیرت آب شوکه تماشا نقاب داشت
21. امروز با هزارکدورت مقابلیم
22. رفت آن صفاکه آینه با ما حساب داشت
23. سودیم دست و ختم شد اظهار وهم وظن
24. علم و عمل درین دو ورق صدکتاب داشت
25. این تیرگیکه در ورق ما نوشتهاند
26. چون سایه نسخه در بغل آفتاب داشت
27. دست رد ازگشودن لبکرد یأس بیخت
28. دم نازدن دعای همه مستجاب داشت
29. از عرض احتیاج شکستیم رنگ شرم
30. آه از حیاکه رنگ رخ ما حباب داشت
31. بیدل به قلزمیکه تو غواص فطرتی
32. گوهرگره به رشتهٔ موج سراب داشت
بعدیقبلی
هیچ نظری ثبت نشده