بیدل دهلوی_دیوانغزل ها (فهرست)

غزل شمارهٔ 899

1. بازم از فیض جنون آماد شد سامان صبح

2. می‌دهد چاک گریبان در کفم دامان صبح‌

3. از گداز پیکرم تعمیر امکان کرده اند

4. آسمان دودی‌ست از خاکستر تابان صبح

5. فتح باب فیض در رفع توهّم خفته است

6. از شکست رنگ شب وامی‌شود مژگان صبح

7. در جنون وضع‌ گریبانم تماشا کردنی‌ست

8. همچو زخم‌ دل نمک دارد لب خندان صبح

9. اینقدر خون شهیدان در دم شمشیر تست

10. یا شفق دارد به‌کف سررشتهٔ دامان صبح

11. ما به‌ کلفت قانعیم اما ز بس ‌کم فرصتی

12. شام ما هم می‌زند پیمانه‌‌ی دوران صبح

13. نعمتی بر روی خوان‌عمر کم فرصت ‌کجاست

14. همچو شبنم د‌ست‌ می‌شوید ز خود مهمان صبح

15. تا نگرددکاسه‌ات پر خون به رنگ آفتاب

16. آسمان مشکل‌که در پیشت‌گدازد نان صبح

17. تخم شبنم‌، پشهٔ عبرت درپن‌ گلشن دواند

18. خنده توام می‌دمد با ریزش دندان صبح

19. تا به کی خواهد هوس گرد خیال انگیختن

20. درنفس‌ رفته‌ست فرصت عرصهٔ جولان صبح‌

21. ترک غفلت شاهد اقبال فیض ما بس است

22. چشم اگر از خواب ‌واشد نیست جز برهان صبح

23. هرکجا عرض نفس دادند جنس باد بود

24. غیر واچیدن چه دارد چیدن دکان صبح

25. حسن از هر نالهٔ عاشق نقابی می‌درد

26. نگسلی ربط نفس ای بلبل از افغان صبح

27. تخم اشکی می‌فشاند آه و از خود می‌رود

28. غیر شبنم نیست بیدل زاد همراهان صبح


بعدیقبلی

هیچ نظری ثبت نشده

ابیات برگزیده

* یوسف گمگشته بازآید به کنعان غم مخور
* کلبه احزان شود روزی گلستان غم مخور
شعر کامل
حافظ
* زان طلعت شاهانه زان مشعله خانه
* هر گوشه چو میدان شد تا باد چنین بادا
شعر کامل
مولوی
* وفا مباد امیدم اگر به غیر تو است
* خراب باد وجودم اگر برای تو نیست
شعر کامل
مولوی