بیدل دهلوی_دیوانغزل ها (فهرست)

غزل شمارهٔ 966

1. جهان‌کجاست‌،‌گلی زان نقاب می‌خندد

2. سحر تبسمی از آفتاب می‌خندد

3. فنای ما چمن‌آرای بی‌نقابی اوست

4. به قدر چاک کتان‌، ماهتاب می‌خندد

5. تلاش آگهی‌ات ننگ غفلت است اینجا

6. مژه ز هم نگشایی‌که خواب می‌خندد

7. تهی ز خویش شدن مفت آگهی باشد

8. ز صفر بر خط ما انتخاب می‌خندد

9. کجاست فرصت دیگرکه ما به خود بالیم

10. محیط نیز در اینجا حباب می‌خندد

11. زعلم وفضل بجزعبرت آنچه جمع‌کنید

12. گشاد هر ورقش برکتاب می‌خندد

13. درنگ راهبرکاروان فرصت نیست

14. کجا روبم‌که هر سو شتاب می‌خندد

15. به‌درسگاه‌ ادب حرف‌ و صوف مسخرگی‌ست

16. ز صد سؤال همین یک جواب می‌خندد

17. ز برق حسن‌ کسی را مجال جرات نیست

18. بپوش چشم که حکم حجاب می‌خندد

19. زبان به لاف مده‌، پاس شرم مغتنم است

20. چو بازگشت لب موج آب می‌خندد

21. غبار صبح تماشاست هرچه باداباد

22. تو هم بخند جهان خراب می‌خندد

23. دلت چو شمع به هجر که داغ شد بیدل

24. کز اشک گرم تو بوی کباب می‌خندد


بعدیقبلی

هیچ نظری ثبت نشده

ابیات برگزیده

* فارغ ز لباس عافیت باش چو نخل
* بر خاک نشین و سربلند همه باش
شعر کامل
خاقانی
* وه که دامن می‌کشد آن سرو ناز از من هنوز
* ریخت خونم را و دارد احتراز از من هنوز
شعر کامل
وحشی بافقی
* حدیث عقل در ایام پادشاهی عشق
* چنان شدست که فرمان عامل معزول
شعر کامل
سعدی