فیض کاشانی_دیوانغزل ها (فهرست)

غزل شمارهٔ 329

1. دست از دلم بدار که تابم دگر نماند

2. از بس سرشک ریختم آبم دگر نماند

3. تا چند و چند با دل خونین کنم عتاب

4. گشتم خجل ز خویش عتابم دگر نماند

5. ای یار غمگسار دگر حال دل مپرس

6. بستم زبان ز حرف جوابم دگر نماند

7. پندم دگر مده که نمانده است جای پند

8. لب را به بند تاب خطابم دگر نماند

9. آسودگی نماند دگر در سرای تن

10. بیزار گشتم از خود و خوابم دگر نماند

11. پایم فتاد از ره و دستم ز کار ماند

12. پیری شتاب کرد و شتابم دگر نماند

13. دیریست درد میکشم از عیش روزگار

14. در جام خوشدلی می نابم دگر نماند

15. در جست‌وجوی آب کرم بر و بحر را

16. گشتم بسی بسر که سرابم دگر نماند

17. ای یار فیض برده ز باران صحبتم

18. دامان بگش ز فیض سحابم دگر نماند


بعدیقبلی

هیچ نظری ثبت نشده

ابیات برگزیده

* معاشران گره از زلف یار باز کنید
* شبی خوش است بدین قصه‌اش دراز کنید
شعر کامل
حافظ
* اگر ممالک روی زمین به دست آری
* بهای مهلت یک روزه زندگانی نیست
شعر کامل
سعدی
* گر چه از کوی وفا گشت به صد مرحله دور
* دور باد آفت دور فلک از جان و تنش
شعر کامل
حافظ