فیض کاشانی_دیوانغزل ها (فهرست)

غزل شمارهٔ 340

1. جهان را بهر انسان آفریدند

2. در ایشان سر پنهان آفریدند

3. بانسان میتوان دیدن جهان را

4. از آن در چشم انسان آفریدند

5. چو انسان بود روح آفرینش

6. ز روح‌الله در جان آفریدند

7. بیا جان در ره جانان فشانیم

8. که جانرا بهر جانان آفریدند

9. فرو ناید مگر بر در گه دوست

10. سرم را خوش بسامان آفریدند

11. دلم از درد بیدرمان سرشتند

12. ز دردش باز درمان آفریدند

13. دلم هر لحظهٔ یا حی سرآید

14. جهان را ز آب حیوان آفریدند

15. برای یک گل خودرو هزاران

16. هزاران در هزاران آفریدند

17. چو خوان آراستند از بهر عشاق

18. غذا از حسن خوبان آفریدند

19. نمکدان از دهان شکر ز لبها

20. می و ساغر ز چشمان آفریدند

21. نکویان را دل آسوده دادند

22. دل ما را پریشان آفریدند

23. دل عشاق را از شیشه کردند

24. دل خوبان ز سندان آفریدند

25. دل زهاد را از گل سرشتند

26. گل عشاق از جان آفریدند

27. بپاداش سجود اهل طاعت

28. بهشت و حور و غلمان آفریدند

29. جزای سر کشان از معدل قهر

30. جحیم و دود نیران آفریدند

31. از آن پیوست حسن و عشاق با هم

32. کز آن این و از این آن آفریدند

33. میان فیض و مقصودش ز هستی

34. بسی کوه و بیابان آفریدند


بعدیقبلی

هیچ نظری ثبت نشده

ابیات برگزیده

* قطره آبی که دارد در نظر گوهر شدن
* از کنار ابر تا دریا تنزل بایدش
شعر کامل
صائب تبریزی
* به کسی نظر ندارد بجز آینه بت من
* که ز عکس چهره خود شده است بت پرست او
شعر کامل
مولوی
* آن نفسی که باخودی یار چو خار آیدت
* وان نفسی که بیخودی یار چه کار آیدت
شعر کامل
مولوی