غزل شمارهٔ 469
1. دل را عبرت ازین جهان بس
2. جان را عرفان جان جان بس
3. سر را سودای عشق جانان
4. از لذتهای جاودان بس
5. چشم و گوش و زبان و دل را
6. قرآن و حدیث و شرح آن بس
7. تن را خلقان و قرض نانی
8. از نعمتهای این جهان بس
9. آنگو راضی به این نباشد
10. او را رنج و غم روان بس
11. آلوده معصیت چو شد نفس
12. اقرار و انابت و فغان بس
13. آنرا که بصبر چارهٔ سازد
14. بیرون ز حساب اجر آن بس
15. آن مؤمن صالحالعمل را
16. فردوس و نعیم جاودان بس
17. چون فیض انیس جان چو خواهی
18. یاد جانان انیس جان بس
بعدیقبلی
هیچ نظری ثبت نشده