فیض کاشانی_دیوانغزل ها (فهرست)

غزل شمارهٔ 471

1. درد دل ما ز یار ما پرس

2. احوال نهان ز آشنا پرس

3. چون بنده خدای را شناسد

4. اوصاف خدا هم از خدا پرس

5. سرّ اسماء ملک نداند

6. او ادنی راز مصطفی پرس

7. رازی که خدا بمصطفی گفت

8. از غیر مجوز مرتضا پرس

9. کی می‌داند اسیر تقدیر

10. اسرار قدر هم از قضا پرس

11. این مسئله متقیان ندانند

12. افسانهٔ عشق را ز ما پرس

13. سر را از کبر ساز خالی

14. آنگاه سخن ز کبریا پرس

15. زین شیفته حال دل چه پرسی

16. زان زلف بجو و از صبا پرس

17. گر فیض خمش کند ز گفتن

18. سر خمشی ز گفتها پرس


بعدیقبلی

هیچ نظری ثبت نشده

ابیات برگزیده

* ظالم بمرد و قاعدهٔ زشت از او بماند
* عادل برفت و نام نکو یادگار کرد
شعر کامل
سعدی
* آتش آن نیست که از شعله او خندد شمع
* آتش آن است که در خرمن پروانه زدند
شعر کامل
حافظ
* هنگام تنگدستی در عیش کوش و مستی
* کاین کیمیای هستی قارون کند گدا را
شعر کامل
حافظ