فیض کاشانی_دیوانغزل ها (فهرست)

غزل شمارهٔ 913

1. نکنی گر تووفا حسبی الله کفی

2. ورنهی روبجفا حسبی الله کفی

3. قدتو نخل بلند بر آن شکروقند

4. نکنی گر تو عطا حسبی الله کفی

5. چو برویت نگرم حق بودش در نظرم

6. نیم از اهل هو احسبی الله کفی

7. گاه زخمی می زنم گاه مرهم می نهم

8. تاچه راخواست خداحسبی الله کفی

9. از تو درد و تو دوا از تو رنج تو شفا

10. حق چنین ساخت تراحسبی الله کفی

11. سرنهم بر درتو جان نهم بر سر تو

12. تا شوم از شهدا حسبی الله کفی

13. دل من بسته تو جان من خستهٔ تو

14. نکنی گر تو دوا حسبی الله کفی

15. مانده از من نفسی میروم سوی کسی

16. تا رهم از من و ما حسبی الله کفی

17. از تو کام ار نبرم ره دیگر سپرم

18. یار فیض است خدا حسبی الله کفی


بعدیقبلی

هیچ نظری ثبت نشده

ابیات برگزیده

* به خاک پای عزیزان که از محبت دوست
* دل از محبت دنیا و آخرت کندم
شعر کامل
سعدی
* کس نمی‌گوید که یاری داشت حق دوستی
* حق شناسان را چه حال افتاد یاران را چه شد
شعر کامل
حافظ
* زاهدان تیغ زبان برخاکساران می کشند
* در زمین نرم طوفان می کند جاروب خشک
شعر کامل
صائب تبریزی