فیض کاشانی_دیوانغزل ها (فهرست)

غزل شمارهٔ 914

1. نیست تاج عشقرا شایسته هرجا تارکی

2. تارکی باید دو عالم را برای تارکی

3. آتش است این عشق میسوزد روان را بیدریغ

4. خدمتش را کی کمر بندد جز آتش خوارکی

5. کار باید کرد کار و راه باید رفت راه

6. عشق را در خود نباشد هر خسی بیکارکی

7. راهها باید بریدن تا رسی در گرد عشق

8. با دو دیده ره بریدن نیست آسان کارکی

9. کی بگلزار حقیقت رهبرد هر بوالهوس

10. کو بیارد صبر کردن بر جفای خوارکی

11. ناز در ناز است آنجا بارگاه عرتست

12. پا رها باید شدن تا باریابی بارکی

13. زاری بسیار باید کرد بر درگاه دوست

14. تا بجوشد بحر غفران کرم یکبارکی

15. آه آتش ناک باید تا بجوشد دیگ رحم

16. گریهٔ بسیار باید تا نشاند ناوکی

17. سهل باشدفیض آسان کردن دشوار خود

18. سعی کن آسان کنی بر دیگری دشوارکی


بعدیقبلی

هیچ نظری ثبت نشده

ابیات برگزیده

* هر دانۀ اشکی که به راه تو فشاندم
* از فیض وفا، مهر گیاهی شد و برخاست
شعر کامل
حزین لاهیجی
* به بدی در همه جا نام برآرم که مباد
* خون من ریزی و گویند سزاوار نبود
شعر کامل
نظیری نیشابوری
* چو خواجه را اجل از ملک پنبه خواهد کرد
* چه اعتبار به پشمی که در کلاهش هست؟
شعر کامل
اوحدی