فروغی بسطامی_دیوانغزل ها (فهرست)

غزل شمارهٔ 128

1. دی چو تیر از برم آن ترک کمان دار گذشت

2. تا خبردار شدم کار دل از کار گذشت

3. با وجودی که نه شب دیده‌ام او را و نه روز

4. شب و روزم همه در حسرت دیدار گذشت

5. چه نگه بود که دل از کف عشاق ربود

6. چه بلا بود که بر مردم هشیار گذشت

7. گر صفای می ناب و رخ ساقی این است

8. کس نیارد ز در خانه خمار گذشت

9. تا دلت خون نکند لاله رخی کی دانی

10. که چه‌ها بر سرم از دیدهٔ خون‌بار گذشت

11. قامت شاخ گل از بار خجالت خم شد

12. هر گه آن سرو خرامنده به گل‌زار گذشت

13. عاشقان رخ آن تازه جوان پیر شدند

14. وقت آزادی مرغان گرفتار گذشت

15. طالع خفته‌ام از خواب برآمد وقتی

16. که به سر وقت من آن دولت بیدار گذشت

17. من که از سلطنت امکان گذشتن دارم

18. نتوان ز گدایی در یار گذشت

19. گر به یک لحظه دو صد بار کشی در خونم

20. ممکنم نیست ز عشق تو به یک بار گذشت

21. عشقت از چار طرف بست ره چارهٔ ما

22. که میسر نشود از تو به ناچار گذشت

23. چه کنم گر نکنم صبر فروغی در عشق

24. گر نیارد دلم از صحبت دلدار گذشت


بعدیقبلی

هیچ نظری ثبت نشده

ابیات برگزیده

* دلی که عاشق و صابر بود مگر سنگست
* ز عشق تا به صبوری هزار فرسنگست
شعر کامل
سعدی
* با کمال تو فلک یک نقطه است
* با وقار تو زمین یک خردل
شعر کامل
انوری
* هر کس به تماشایی رفتند به صحرایی
* ما را که تو منظوری خاطر نرود جایی
شعر کامل
سعدی