غزل شمارهٔ 84
1. کوی جانان از رقیبان پاک بودی کاشکی
2. این گلستان بیخس و خاشاک بودی کاشکی
3. یار من پاک و به رویش غیر چون دارد نظر
4. دیده او چون دل من پاک بودی کاشکی
5. قصد قتلم دارد و اندیشه از مظلومیم
6. یار در عاشق کشی بیباک بودی کاشکی
7. تا به دامانش رسد دستم به امداد نسیم
8. جسم من در رهگذارش خاک بودی کاشکی
9. سینهام از تیر دلدوز تو چون دارد نشان
10. گردنم را طوق از آن فتراک بودی کاشکی
11. غنچهسان هاتف دلم از عشق چون صد پاره است
12. سینهام زین غم چو گل صد چاک بودی کاشکی
بعدیقبلی
هیچ نظری ثبت نشده