غزل شمارۀ 10
1. از رفتن دل نیست خبر اهل وفا را
2. آن کس که تو را دید نداند سر و پا را
3. اول غم عشق این همه دشوار نبوده ست
4. دوران تو نو ساخته آیین جفا را
5. تا باد صبا بوی تو را در چمن آرد
6. بر داشته هر شاخ گلی دست دعا را
7. باشد همه شب نام خوشت ورد زبانم
8. اصبحتُ علی ذکرک سرّاً و جهارا
9. گیرم که شکیبد دل ما، رحم تو چون شد؟
10. بردار نقاب از رخ و بنمای لقا را
11. ساقی کف فیّاض تو امساک نداند
12. مگذر ز من تشنه جگر، گرم خدا را
13. در کوی تو دیگر به سرافرازی ما کیست؟
14. گر عشق کند خاک به راهت سر ما را
15. از زهر عتاب تو دلم چشمۀ نوش است
16. دادی به شکر غوطه، لب بوسه ربا را
17. غمّازی راز دل عشّاق نکو نیست
18. زنهار، درین طرّه مده راه، صبا را
19. عمری ست حزین را کف امّید فراز است
20. امّید که محروم نسازند گدا را
بعدیقبلی
هیچ نظری ثبت نشده