غزل شمارۀ 110
1. نگاه ناز او فهمید، راز سینه جوشی را
2. رساند آخر به جایی، عشق فریاد خموشی را
3. چه پرواگر در میخانه ها را محتسب گل زد؟
4. نبندد نرگس مستش، دکان می فروشی را
5. قیامت هم سر از خواب پریشان بر نمی دارم
6. که دارم یادگار طرّۀ آشفته هوشی را
7. تغافل شیوۀ من، گر به فریادم دهد گوشی
8. کنم نازکتر از گل، پردۀ بلبل سروشی را
9. گر از سر بگذرد گلزار را خون دل تنگم
10. لبش چون غنچه نگذارد ز کف، پیمانه نوشی را
11. خدا داده ست در کیش طریقت شیوۀ فقرم
12. من از کتم عدم چون نافه دارم خرقه پوشی را
13. حزین افسانه سنج شمع کلک شعله آشوبم
14. نیم در آستین می پرورد، آتش خروشی را
بعدیقبلی
هیچ نظری ثبت نشده