غزل شمارۀ 122
1. شهیدان تو را ای نونهال سرگرانیها
2. نمی آید قیامت بر سر، از نامهربانیها
3. که خودداری کند با جلوۀ شمشاد نوخیزت؟
4. ز رفتارت خجالت می کشد سرو از روانيها
5. نهال عیش ما را گر به تاراج خزان دادی
6. بهار گریه ام در پیش دارد، گل فشانیها
7. ندارم قوّت رفتن ز کویت، عجز را نازم
8. به فریادم رسید افتادگیها، ناتوانیها
9. عبث عمری ست با دل ناخن غم کاوشی دارد
10. به سعی تیشه نتوان کند کوه سخت جانیها
11. ز طفلی تلخ دارد کام جان را شورش عشقی
12. نمک در دیدۀ ما شد شکر خواب جوانیها
13. به هر نکهت نپردازد دماغ پیر کنعانی
14. نیسم پیرهن در آستین دارد نشانيها
15. نمی فهمد کسی افسانۀ ما را درین محفل
16. من و شمعیم داغ، از دولت آتش زبانیها
17. حزین از خارخار دل درین حسرت قفس گاهی
18. صفیری می زنم در یادِ گلبن آشیانیها
بعدیقبلی
هیچ نظری ثبت نشده