غزل شمارۀ 137
1. ز بیگانه پرداخت بوم و برم را
2. سواری که بر قلب زد لشکرم را
3. به دشتی که می پرورد شور عشقم
4. مگر ناخن شیر، خارد سرم را
5. زمین بس که می بیند از صدمه، نیلی
6. به گردون غلط می کند پیکرم را
7. به بی رحم صیّادی افتاده کارم
8. شکنج قفس ريخت بال و پرم را
9. به من پنجه یازیده آن آتشین خو
10. به سر می کند شمع، خاکسترم را
11. چو موجم به هر سو زند، شور مستی
12. کشیدند در بحر خم، لنگرم را
13. از ریزش چه پروا، سر دل سلامت
14. به دریا رسد طعنه، چشم ترم را
15. ز پامال هجر جفا پیشه شادم
16. که بال هما ارّه باشد سرم را
17. ز گرداب نگرفته غوّاص گردون
18. به گرد یتيمی دهد گوهرم را
19. خلد خارخار خطش در ضمیرم
20. صبا گر ز سنبل کند، بسترم را
21. دلم دور خط گفتم، آسوده گردد
22. به هم زد خط كافرش، کشورم را
23. مرا کرده گلخن نشين، شعله خویی
24. به سنجاب، ناز است خاکسترم را
25. هلاک تو ای عشق، بیگانگی چیست؟
26. به مهر آشنا ساز، جان پرورم را
27. برویان گل فيضم از آتش دل
28. خلیل اللّهی ده، بت آزرم را
29. حزین از دلم دود شوقی برآور
30. بود عود بوی وفا مجمرم را
بعدیقبلی
هیچ نظری ثبت نشده