غزل شمارۀ 144
1. ای جنّت نقد از رخ زیبای تو ما را
2. شد دیده بهشتی ز تماشای تو ما را
3. مست آمدی و تیغ به کف سر طلبیدی
4. آسایش جان گشت تقاضای تو ما را
5. هر داغ که از هجر تو اندوخته بودیم
6. خورشید شد، از طلعت غرّای تو ما را
7. در عشق تو صیقل گری آہ سحرخیز
8. کرد آینۀ حسن دلارای تو ما را
9. بی سرو، تذروی نشود زمزمه پرداز
10. شد ناله رسا از قد رعنای تو ما را
11. پیداست سرافرازی سرو تو ز آهم
12. این شعله بلند است ز بالای تو ما را
13. دانیم ازین شورش عشقی که به دل ریخت
14. بر باد رود گرد، به صحرای تو ما را
15. دادیم دل و دین، غم جاوید خریدیم
16. کافی بود این سود به سودای تو ما را
17. امروز برانگیخته هر داغ نهفته
18. محشرکدۀ وعدۀ فردای تو ما را
19. نگشود جبین، جلوۀ محراب امیدی
20. تا جبهه نشد وقف کف پای تو ما را
21. در سینۀ گرمی که بود شعله نهالش
22. شد گلشن فردوس، تمنّای تو ما را
23. غم شانه کش طرّۀ آشفته دماغی ست
24. بی نکهت گیسوی سمن سای تو ما را
25. جان داروی ما مرده دلان گشت پیامت
26. ای زندگی از لعل مسیحای تو ما را
27. ای تاک، سرت سبز که از خرقۀ تقوا
28. آورد برون، دختر ترسای تو ما را
29. هر لخت جگر اشک سپندی ست به مجمر
30. مطرب، ز نوای طرب افزای تو ما را
31. شور تو حزین از لب شکّرشکن کیست؟
32. بر داغ نمک ریخت سخنهای تو ما را
بعدیقبلی
هیچ نظری ثبت نشده