غزل شمارۀ 145
1. مزار فیض بخش ماست، گلگشت چمن ما را
2. رگ ابر بهاران است هر تار کفن ما را
3. به خاک آستانی آشنا گردیده پیشانی
4. اگر غربت جدا افكند از خاک وطن ما را
5. مپرس از دل، کباب در نمک خوابانده ای دارم
6. جگرخون گشتگان بینند در شور سخن ما را
7. به انس شاهدان غیب، حاصل شد دل آسایی
8. چو وحشت برد بیرون زین پریشان انجمن ما را
9. حزین امّید می باشد به این عجزی که می بینی
10. نگاهی از سیه چشمان صحرای ختن ما را
بعدیقبلی
هیچ نظری ثبت نشده