غزل شمارۀ 156
1. از کدامین چمن، این سرو خرامان برخاست؟
2. کز پیش عمر ابد، بر زده دامان برخاست
3. تا دگر خرمن امّید که خود کام شود
4. آتشین جلوۀ من، باز به جولان برخاست
5. حرفی از لعل لب او به کنایت گفتم
6. خضر، لب تشنه ز سرچشمۀ حیوان برخاست
7. اینقدر آگهی از حسن جهان سوزم هست
8. كاتشی ز انجمن جلوه پرستان برخاست
9. فتنۀ روز جزا در قدم جلوۀ اوست
10. با قیامت قد او دست و گریبان برخاست
11. چون برد شمع، سر خود به سلامت بیرون؟
12. صبح از بزم تو، با زخم نمایان برخاست
13. چقدر حوصله ساز است و دِلِ آب شده
14. شبنم از کوی تو با دیدۀ حیران برخاست
15. ای خرد، عمر تو کم، در غم دنیا بنشین
16. ای جنون وقت تو خوش، بوی بهاران برخاست
17. این غزل گوشزد «واله» دانا دل کن
18. آنکه از مهد، مسیحای سخندان برخاست
19. به صریر قلم پرده گشای تو حزین
20. شوری از حلقۀ مرغان خوش الحان برخاست
بعدیقبلی
هیچ نظری ثبت نشده