غزل شمارۀ 159
1. تا تشنه به خون، نرگس مستانۀ یار است
2. اندیشۀ شیرینی جان، خواب و خمار است
3. در عشق حلال است مرا چاشنی شور
4. زخمم نمکستان شکر خندۀ یار است
5. از قحط سخن سنج به لب مهر خموشی است
6. زین مرده دلان خامۀ من شمع مزار است
7. بر هم نزنم چشم به شبهای جدایی
8. صد شیشه ز پرگالۀ دل بر مژه بار است
9. گل می کند از شرم، نهان دست نگارین
10. تا پنجۀ مژگان تو در خون شکار است
11. غمخانۀ دل بی تو چرا تیره نباشد؟
12. کارش همه، با روزنۀ دیدۀ تار است
13. شمعی چو تو در انجمن عشق، حزین نیست
14. هر چشم زدن اشک تو با آه دچار است
بعدیقبلی
هیچ نظری ثبت نشده