غزل شمارۀ 160
1. حرف غم عشق از لب خندان که جسته ست؟
2. این شور قیامت، ز نمکدان که جسته ست؟
3. از قلب سپاه دو جهان صاف گذر کرد
4. این ناوک شوخ، از صف مژگان که جسته ست؟
5. زد در گل و خار این شرر شوخ، ندانم
6. ز آتشکدۀ سینۀ سوزان که جسته ست؟
7. نگذاشت به جا دامن پاکی که نزد چاک
8. این یوسف بی باک، ز زندان که جسته ست؟
9. از هم گسلد سلسلۀ عقل و جنون را
10. دیوانه ام از زلف پریشان که جسته ست؟
11. گاهی دل خون گشته و گه دانۀ اشک است
12. این قطره، ندانم ز رگ جان که جسته ست؟
13. می گردد و از گردش خویشش خبری نیست
14. گوی فلک از صولت چوگان که جسته ست؟
15. نشمرده، کند در گره غنچه، بهارش
16. این مشت زر، از لطمۀ احسان که جسته ست؟
17. از چشم غزالان حرم دود برآورد
18. این برق بلا، ز آتش پیکان که جسته ست؟
19. سر تا به قدم شعلۀ آهی ست حزینت
20. یا رب زنهاد دل سوزان که جسته ست؟
بعدیقبلی
هیچ نظری ثبت نشده