غزل شمارۀ 166
1. از بس که تو را خوی، به عشّاق گران است
2. بی قدر متاع سر بازار تو جان است
3. ته جرعه ای از ناز به گلزار فشاندی
4. زان روز، لب غنچه ز خونابه کشان است
5. جان رفت و نکردی گذری بر سر خاکم
6. دل خون شد و مغروری ناز تو همان است
7. زین پیش چنین در نظرت خار نبودم
8. همبزم رقیبان شده ای، این گل آن است
9. گر پشت دو تا شد، سرِ سرو تو سلامت
10. غم نیست اگر پیر شدم، عشق جوان است
11. گلگونۀ دولت نبود در خور مردان
12. این غازه گری، لایق رخسار زنان است
13. ز افسانۀ گرم تو حزین، جان و دلم سوخت
14. فریاد که این نالۀ آتش نفسان است
بعدیقبلی
هیچ نظری ثبت نشده