غزل شمارۀ 251
1. تا شمع من ز دیدۀ شب زنده دار رفت
2. دود از سرم برآمد و اشک از کنار رفت
3. در پیچ و تاب حلقۀ آن زلف خم به خم
4. کاری که کرد، دست و دل من ز کار رفت
5. افسانه کم کنید که جوشید گریه ام
6. خوابم کنون ز دیدۂ اختر شمار رفت
7. آشفته است حلقۀ شوریدگان، مگر
8. حرفی از آن دو سلسلۀ تابدار رفت؟
9. آتش ز ناله ام به خس آشیان فتاد
10. خاری که بود از چمنم یادگار، رفت
11. دیگر مگر میم چو سبو، در گلو کنید
12. دست من از کرشمۀ ساقی ز کار رفت
13. ای ساده دل، وفای حریفان نظاره کن
14. گل ناکشیده ساغر خود را، بهار رفت
15. یک ره، گذر به خاک نشینان نمی کنی
16. عمرم چو نقش پا به ره انتظار رفت
17. زین جان بی نفس چه نوا خیزدت حزین
18. از ساز نغمه ای نتراود، چو تار رفت
بعدیقبلی
هیچ نظری ثبت نشده