غزل شمارۀ 322
1. ای سیل مرگ، بی تو دل تشنه آب شد
2. دیر آمدی و خانۀ طاقت خراب شد
3. تفسیده تابه ای، شده بستر ز تب مرا
4. پهلو به هر طرف که نهادم کباب شد
5. آورده است رشتۀ جان رو به کوتهی
6. از بس که صرف، در گره پیچ و تاب شد
7. مستم درین مرض، که زیاد نگاه او
8. نشتر دوید تا به رگ من، شراب شد
9. بودم ز تنگی دل خود در قفس حزین
10. آخر زچاک سینه، مرا فتح باب شد
بعدیقبلی
هیچ نظری ثبت نشده