غزل شمارۀ 346
1. شلايين نرگسش مست شراب آلوده را ماند
2. نگاه ناز او مژگان خواب آلوده را ماند
3. کدامین چشمۀ نوش است یارب تیغ ناز او؟
4. به زخمم بخیه، مور شهد ناب آلوده را ماند
5. گره از بس که در دل، گریۀ طوفان نسب دارم
6. نفس در سینه ام سیل شتاب آلوده را ماند
7. به خون، دل می تپد از سرگرانیهای ناز او
8. خم ابروی او تیغ عتاب آلوده را ماند
9. به مخموری لب خشک از زبان شرمگین دارم
10. خط پیمانه ام چشم حجاب آلوده را ماند
11. ز ابنای جهان ناید گشاد کار محتاجان
12. که دست این لئيمان، پای خواب آلوده را ماند
13. فرو خوردم ز بیم خویش از بس اشک میگون را
14. دل من اخگر خون کباب آلوده را ماند
15. کتان طاقتم را پرده داری می کند حسنش
16. رخش در شام خط، ماه سحاب آلوده را ماند
17. حزین امروز روشن باد چشم داغ ناسورت
18. که آن خال از عرق، مشک گلاب آلوده را ماند
بعدیقبلی
هیچ نظری ثبت نشده