غزل شمارۀ 368
1. هوای عشق برونم ز ننگ و نام کشید
2. به توبه نامۀ من، یار خطّ جام کشید
3. خوشا حریف شرابی که فکر شام نداشت
4. نهاد لب به شط باده و تمام کشید
5. ز عشق پاک به هر شیوۀ تو مشتاقم
6. به خشم و کین نتوان از من انتقام کشید
7. هنوز از آن خط مشکین خبر نداشت دلم
8. هوای دانۀ خالت مرا به دام کشید
9. ز من حديث وفا و جفای خویش مپرس
10. که پاس راز، زبان مرا ز کام کشید
11. ز کوی انجم و افلاک رخت خویش برآر
12. برای جا نتوان منّت از لئام کشید
13. بهار عیش در آغوش غنچه خسبان است
14. نسیم صبح به گوش من این پیام کشید
15. متاع عنصر و افلاک واسپار حزین
16. که خوار شد، ز فرومایه هر که وام کشید
بعدیقبلی
هیچ نظری ثبت نشده