غزل شمارۀ 377
1. شب که در خلوت اندیشه تمنّای تو بود
2. گل داغ دل من انجمن آرای تو بود
3. جلوه در آینه ام پرتو رخسار تو داشت
4. سینه آتشکدۀ حسن دلارای تو بود
5. مژه بر هم نزدم آینه سان در همه عمر
6. بس که در دیدۀ من ذوق تماشای تو بود
7. دل شیدا شده ام داغ تمنّای تو داشت
8. سر سودا زده ام خاک کف پای تو بود
9. صید آهونگهان، غمزۀ غمّاز تو کرد
10. دام جادوصفتان، زلف چلیپای تو بود
11. عشق سرکش اثر از حسن گلوسوز تو داشت
12. داغ حسرت گلی از دامن صحرای تو بود
13. کفر و دین را به کسی فتنۀ چشمت نگذاشت
14. در سواد حرم و بتکده غوغای تو بود
15. باده در ساغر دل نرگس مخمور تو ریخت
16. مستی ما همه از جام مصفّای تو بود
17. گل باغ نظرم غنچۀ سیراب تو شد
18. سرو بستان دلم قامت رعنای تو بود
19. گوهر عاشق سرگشته و معشوق یکی ست
20. در حقیقت من و ما، موجۀ دریای تو بود
21. نشئه ها داشت حزین، سجدۀ مستانۀ تو
22. دُرد میخانه مگر خاک مصلّای تو بود؟
بعدیقبلی
هیچ نظری ثبت نشده