غزل شمارۀ 41
1. هرگز نرسد رشحۀ کامی به لب ما
2. گردون کر و لال است زبان طلب ما
3. ما همره بختیم و تو همسایۀ خورشید
4. ساکن نتوان کرد به کافور، تب ما
5. با عشق چه سازد خنکیهای تو زاهد؟
6. ای زلف، مزن بیهده پهلو به شب ما
7. ای عقل فرومایه، به اندازه قدم نه
8. مابندۀ عشقیم، نگهدار ادب ما
9. خورشید حزین آینه در ابر نهان کرد
10. از خیرگی دیدۀ حیرت نسب ما
بعدیقبلی
هیچ نظری ثبت نشده