غزل شمارۀ 494
1. کدامین آتشین رخسار گرم خودنمایی شد؟
2. که اخلاص مغانی ملّتم، در جبهه سایی شد
3. به چشم از بس خیال آن کف پا نقش می بندم
4. بیاض دیدۀ روشن سواد من حنایی شد
5. من شکّر سخن، پرورده ام با شیرۀ جانش
6. که سروش مصرع برجستۀ شیرین ادایی شد
7. شدم تا سر به صحرا دادۀ وحشی نگاه او
8. غبارم سرمۀ چشم غزالان ختایی شد
9. سیه روزم که از کف داده ام دامان زلفش را
10. ز بخت تيرۀ من کوتهی شد، نارسایی شد
11. رواجی نقد ما را نیست در بازار حسن او
12. زر داغم به کف سرمایۀ حسرت فزایی شد
13. در الفت میان جسم و جان با گل برآوردم
14. از آن روزی که دل را با محبّت آشنایی شد
15. به ذوق وصل موج شور محشر می زند خاکش
16. به خون غلتیده ای کو، زخمی تیغ جدایی شد
17. دل از دیرینه غمها برگرفتن نیست کار من
18. چرا باید عبث بدنام ننگ بی وفایی شد
19. به کف چون شمع مارا در شب هجران به کار آید
20. سرانگشتی که در گستاخی برقع گشایی شد
21. چو دریا شد حباب، از ننگ ناچیزی برون آید
22. گداز تن، شکست قدر ما را مومیایی شد
23. نبود اول درین میخانه قدری خرقه پوشان را
24. شراب آلوده دلقم، آبروی پارسایی شد
25. به دل، بتخانه های آرزو را کرده ام ویران
26. که چاک سینۀ من قبلۀ حاجت روایی شد
27. فراموشم مکن گر معنی بیگانه می فهمی
28. که عمرم صرف تفسیر کتاب آشنایی شد
29. رگ سنگش ز شوخی موجۀ دریای خون گردد
30. به میدانی که مژگان تو در تیغ آزمایی شد
31. چو نی جز باد نبود در شکنج آستين من
32. نفس بیهوده صرف نغمه های بی نوایی شد
33. حزین از گردش پیمانۀ چشم سخن سازی
34. سیه مستانه كلكم بر سر دستان سرایی شد
بعدیقبلی
هیچ نظری ثبت نشده