غزل شمارۀ 496
1. ز نخجیر دلیرم غمزۂ صیّاد می لرزد
2. ز جان سخت من این دشنۀ فولاد می لرزد
3. برد از جا نهیب نالۀ من صبر مجنون را
4. ز سیل گریه ام بر خود شط بغداد می لرزد
5. شکوهی عشق بخشیده ست بازوی ضعیفان را
6. که تیغ کوهسار از تیشۀ فرهاد می لرزد
7. ز گلبانگ صفیرم می تپد دل، عندلیبان را
8. ز کلک خوش صریرم خامۀ فولاد می لرزد
9. زبان عشق ترسان است از دم سردی واعظ
10. که شمع شعله ور در رهگذار باد می لرزد
11. نمی گردد به جایی پای ناقص فطرتان محکم
12. به حال این سبک مغزان، دل الحاد می لرزد
13. گدا و شاه را از خاکساران است آسایش
14. زمین چون می تپد ویرانه و آباد می لرزد
15. کند جایی که آن قامت قيامت، جلوه آرایی
16. زباد دامن او رایت شمشاد می لرزد
17. حزین از سردسیر عقل بیرون ناله ای سرکن
18. که سرما خوردگان را در گلو فریاد می لرزد
بعدیقبلی
هیچ نظری ثبت نشده