غزل شمارۀ 509
1. رهرو وادی عشق، آبله پا می باید
2. غم جدا، گریه جدا، ناله جدا می باید
3. ساده لوحانه کنی دل چه پر از نقش و نگار؟
4. زینت خانۀ آیینه صفا می باید
5. صبح عید است در میکده ها بگشایید
6. همه را طاعت سی روزه قضا می باید
7. سنبلش عمر دو بالاست کهن سالان را
8. قامت خم شده را زلف دوتا می باید
9. بزم عشرت نشود بی گل و گوینده به ساز
10. عیش این غمکده را برگ و نوا می باید
11. نامه کی جمع کند مغز پریشان مرا؟
12. بوی زلفی به گریبان صبا می باید
13. بی تو از شکوه ندارد نفسم کوتاهی
14. چه شد ار دور شدم؟ ناله رسا می باید
15. بی خرد را نرسد عطر کلامم به مشام
16. سخنم نافه بود، نافه گشا می باید
17. عشق و عقل آنکه ندارد، می و افیونش ده
18. هر دو پا لنگ چو باشد دو عصا می باید
19. تو سبکسر چه توانی که دهی رهن شراب؟
20. رطل میخانه گران است بها می باید
21. داغ آن عارض افروخته چون لاله حزین
22. در کنار دل خون گشتۀ ما می باید
بعدیقبلی
هیچ نظری ثبت نشده