غزل شمارۀ 579
1. قیامت شد به پا از جلوۂ نوخیز شمشادش
2. تماشا در بهشت افتاد، از حسن خدادادش
3. شمارد موج نقش جویباران، طوق قمری را
4. سر و برگ گرفتاران ندارد سرو آزادش
5. برآرد ناز شیرین شعله ها از خرمن خسرو
6. چو گیرد بیستون را زیر برق تیشه فرهادش
7. دمد بوی بهار عشق، افسون گرفتاری
8. قفس در زیر پر دارند، مرغان چمن زادش
9. دل شوریدۀ من می خروشد با شب آهنگان
10. نمی داند گران خواب فراموشی ست صیّادش
11. نه تاب ناله دارم نه تمنّای وفا امّا
12. چه ساز ددل، که عاشق شکوه افتاده ست بیدادش
13. حزین افکندی از کف خامۀ شیرین نوا امّا
14. چو بانگ تیشه در کوه و کمر پیچید فریادش
بعدیقبلی
هیچ نظری ثبت نشده