غزل شمارۀ 602
1. چون وصل در نگنجد، هجران کجاست لايق؟
2. آری یکی ست اینجا معشوق و عشق و عاشق
3. از عارض نكویان حسن تو جلوه گر شد
4. کآمیخت عشق عذرا، با جسم و جان وامق
5. ندهد خداشناسی، خود ناشناس را رو
6. ما را به خویش بنما، یا کاشف الحقایق
7. آیینۀ جمالت، کشّاف سرّ عالم
8. راز دل از جبینت، روشن چو صبح صادق
9. آوازۀ اناالحق، می آید از در و بام
10. این پردۀ مخالف، در گوش دل موافق
11. از انجذاب ذاتی، در توست روی عالم
12. با آفتاب تابان، هر ذرّه ای ست شایق
13. خواهی حزین نبینی، این خلق مختلف را
14. در گوشه ای سرآور، با دلبری موافق
بعدیقبلی
هیچ نظری ثبت نشده