حزین لاهیجی_دیوانغزل ها (فهرست)

غزل شمارۀ 603

1. تا شد سر غم گرم به طوفان من از اشک

2. شد حلقۀ گرداب، گریبان من از اشک

3. تا رفته گرامی گهر من ز کنارم

4. چون دامن دریا شده دامان من از اشک

5. از بس که فرو ریخت ز مژگان من انجم

6. شد صبح قیامت، شب هجران من از اشک

7. گفتم مگر از گریه برم کینه ز یادش

8. ننشست غبار دل جانان من از اشک

9. آتش چو علم زد، دگر از آب چه خیزد؟

10. ساکن نشود سینۀ سوزان من از اشک

11. خونابۀ چشمم دهد از درد گواهی

12. رسوای جهان شد، غم پنهان من از اشک

13. ویرانه حزین، در قدم سیل چه سان است؟

14. افتاده چنان، کلبۀ ويران من از اشک


بعدیقبلی

هیچ نظری ثبت نشده

ابیات برگزیده

* همای بر همه مرغان از آن شرف دارد
* که استخوان خورد و جانور نیازارد
شعر کامل
سعدی
* کس در جهان ندارد یک بنده همچو حافظ
* زیرا که چون تو شاهی کس در جهان ندارد
شعر کامل
حافظ
* مرغ دلم باز پریدن گرفت
* طوطی جان قند چریدن گرفت
شعر کامل
مولوی