غزل شمارۀ 694
1. به دل سخت تو حرفی ز دل تنگ زدم
2. حیف این گوهر یکدانه که بر سنگ زدم
3. سر این حوصله نازم که به یک عمر، چو گل
4. خون دل را به نشاط می گلرنگ زدم
5. کارم امروز به افسرده دلان افتاده ست
6. ای خوش آن نغمه که با مرغ شب آهنگ زدم
7. نفس آشوب طلب با همه کس در همه حال
8. صلح کل کرد چو با خویش در جنگ زدم
9. بر نمی خاست صدایی ز دل زار حزین
10. زخمه از خامۀ خود بر رگ این چنگ زدم
بعدیقبلی
هیچ نظری ثبت نشده