غزل شمارۀ 695
1. آن نرگس میگسار دیدم
2. آسودگی از خمار دیدم
3. دل جز ز خط و رخ تو نشکفت
4. بسیار گل و بهار دیدم
5. چون شانه تمام، چاک شد دل
6. تا زلف تو در کنار دیدم
7. دل را به قرار عشقبازی
8. صد شکر که بی قرار دیدم
9. آتشکده های دین ودل سوز
10. در سینۀ داغدار دیدم
11. در پیچ و خم شکنج زلفت
12. آسایش روزگار دیدم
13. پای دل خویش در گل اشک
14. در کوی تو استوار دیدم
15. افسانۀ عشق خود چو مجنون
16. افسانۀ روزگار دیدم
17. مطرب ز نوای عارف روم
18. «این پرده بزن که یار دیدم»
بعدیقبلی
هیچ نظری ثبت نشده