حزین لاهیجی_دیوانغزل ها (فهرست)

غزل شمارۀ 741

1. اگر خورشید را در زیر دامان می توان کردن

2. گل داغ تو را در سینه پنهان می توان کردن

3. نمی دارد سحر، هر چند می دانم شب هجران

4. درین غم طرّۀ آهی پریشان می توان کردن

5. گرفتم صید مطلب نیست در دست کسی امّا

6. کمند نالۀ بی درد، پیچان می توان کردن

7. چمن هر چند دلگیر است بی آن گلعذار امّا

8. ترنّم گونه ای با عندلیبان می توان کردن

9. به حالم گرچه رحمت نیست امّا از دل آسایی

10. دُر اشکی، ز کنج دیده غلتان می توان کردن

11. تو را رسوا اگر خواهد حزین آن یار پنهانی

12. دو عالم چاک را نذر گریبان می توان کردن


بعدیقبلی

هیچ نظری ثبت نشده

ابیات برگزیده

* ساقیا دیوانه‌ای چون من کجا دربر کشد
* دختر رز را که نقد عقل کابین کرده‌اند
شعر کامل
حافظ
* هشیار به هنگامۀ محشر نتوان رفت
* ای کاش که از سایۀ تاکم گذرانند
شعر کامل
حزین لاهیجی
* چو خورشید زان چادر قیرگون
* غمی شد بدرید و آمد برون
شعر کامل
فردوسی