غزل شمارۀ 752
1. ز خطّ گلعذاران است سودایی دماغ من
2. نمک پروردۀ شور بهاران است داغ من
3. دمی در گلشنم، ضبط زبان خود کن ای بلبل
4. که نازکتر بود از پرده های گل دماغ من
5. کند سرّ دو عالم را، ز مستی نقل محفلها
6. کنی در ساغر جمشید اگر دُرد ایاغ من
7. من بی حاصل از بس دور گرد مقصد خویشم
8. نفس در سینۀ برق است سوزان، در سراغ من
9. چو شمع از جان گدازی می کنم محفل فروزیها
10. حزین تا من نمی سوزم، نمی سوزد چراغ من
بعدیقبلی
هیچ نظری ثبت نشده