غزل شمارۀ 823
1. سیمین بدنا! شمع شبستان که بودی؟
2. من سوختم، آرایش ایوان که بودی؟
3. نگذاشته ای دین به خرابات نشینان
4. در صومعه، غارتگر ایمان که بودی؟
5. خار عجبی بود به چشم از رگ خوابم
6. دوشینه گل جیب و گریبان که بودی؟
7. آشفته شد ای باد صبا از تو دماغم
8. در سلسلۀ زلف پریشان که بودی؟
9. هر زخم تو لب می مکد از جوش حلاوت
10. ای دل هدف ناوک مژگان که بودی؟
11. شب با که نشستی، سر زلفت که به کف داشت؟
12. جانان من، آرام دل و جان که بودی؟
13. پیدا بود از لعل تو پیمانه کشیها
14. ای عهد شکن بر سر پیمان که بودی؟
15. بی لعل تو الماس بود روزی داغم
16. ای شور قیامت نمک خوان که بودی؟
17. آرام نگردید درین دشت نصیبت
18. ای سیل، خروشان که جوشان که بودی؟
19. جان مست حزین می شود از طرز صفيرت
20. دستان زنِ خوش لهجۀ بستان که بودی؟
بعدیقبلی
هیچ نظری ثبت نشده