غزل شمارۀ 832
1. چو چشم آینه حیرانم از جمال کسی
2. پری به شیشۀ دل دارم از خیال کسی
3. درین چمن به گل و لاله نازها دارم
4. که خون من چو حنا، گشته پایمال کسی
5. نمی شود نکند جلوه، حسن بی پروا
6. چه شد که آینه آب است از انفعال کسی
7. جهانیان پی رسوایی همند تمام
8. خدا کند که نپرسد کسی ز حال کسی
9. به ساغر دل آتش مزاج می ریزد
10. شراب شعلۀ حل کرده، رنگ آل کسی
11. فلک زحلقه به گوشان امر ما گردد
12. به یک کرشمۀ ابروی چون هلال کسی
13. چه جلوه است که چون سایه کاینات حزین
14. فتاده در قدم نازنین نهال کسی؟
بعدیقبلی
هیچ نظری ثبت نشده