غزل شمارۀ 833
1. من رند خراباتم ، سرمست و خراب اولی
2. وین عقل نصیحت گر، مغلوب شراب اولی
3. در خرقه نمی گنجم، با سبحه نمی سازم
4. ایّام بهار آمد، ساقی می ناب اولی
5. بی عشق چه فیض آخر، از عمر توان بردن
6. هر جا که دلی باشد، زان طرّه به تاب اولی
7. از برق جلال آمد، گلگونه جمالش را
8. نظّارۀ حسن او، در عین عتاب اولی
9. رندان قلندروش، از بزم برون رفتند
10. محفل چو شود خالی، خاموشی و خواب اولی
11. تاعمر بود بستان، از ساقی ما جامی
12. فرصت چو رود از دست، ای دوست شتاب اولی
13. این دل که حزین دارد، از خيل وفاکیشان
14. از آتش عشق او، در سینه کباب اولی
بعدیقبلی
هیچ نظری ثبت نشده