غزل شمارۀ 887
1. دلا، به جبهه، در دوست را نشان چه دهی؟
2. صداع سجده به آن خاک آستان چه دهی؟
3. چو عمر من به سر راه انتظار گذشت
4. فریب وعده ام ای شوخ سرگران چه دهی؟
5. کدام میکده دیگر خمار من شکند؟
6. شراب حسرتم از لعل می چکان چه دهی؟
7. نگاه خشم تو، مخصوص جان خسته چراست؟
8. همین به میکده، رطل مرا گران چه دهی؟
9. به حرف هجر، زبان آشنا مساز حزین
10. کلید باغ، به غارتگر خزان چه دهی؟
بعدیقبلی
هیچ نظری ثبت نشده