حزین لاهیجی_دیوانغزل ها (فهرست)

غزل شمارۀ 889

1. فریاد که از عاشق مسکین که تو داری

2. سر می کشد آن طرّۀ مشکین که تو داری

3. در طاعت عشق تو، صنمخانه نشینم

4. کافر کند این ملّت و آیین که تو داری؟

5. چون شمع فروزنده، ز فانوس عیان است

6. در پیرهن، آن ساعد سیمین که تو داری

7. دشنامی، اگر تلخ برآید ز زبانت

8. شیرین کندش، آن لب شیرین که تو داری

9. در زیر سر خواب گران تر بود زلف

10. فریاد ازین نرمی بالین که تو داری

11. تهمت به حنا بسته ای و سختی دوران

12. افشرده دل، آن دست نگارین که تو داری

13. در می کشد و چاک زند خرقۀ ما را

14. چون گل به بر، این حلّۀ رنگین که تو داری

15. در هالۀ خط، روی تو از طالع حسن است

16. سعد است قران مه و پروین که تو داری

17. چون شمع، لبت سوخت حزین، از نفس گرم

18. ای خسته، ندانم چه تن است این که تو داری


بعدیقبلی

هیچ نظری ثبت نشده

ابیات برگزیده

* دم آخر که مررا عمر به سر می‌آید
* گر تو آیی به سرم عمر دگر می‌آید
شعر کامل
هلالی جغتایی
* با کهنسالان مکن ای نوجوان کاوش که هست
* آتشی پوشیده در مغز چنار سالدار
شعر کامل
صائب تبریزی
* به من چندان گناه از بدگمانی می‌کند نسبت
* که منهم در گمان افتاده پندارم گنه کارم
شعر کامل
محتشم کاشانی