غزل شمارۀ 908
1. ای از شرار عشق تو هر سینه آتشخانه ای
2. دل شمع رخسار تو را، آتش به جان پروانه ای
3. اندیشۀ پیر خرد، با کبریای عشق تو
4. در وادی واماندگی، بازیچۀ طفلانه ای
5. هر چند مست و بیخودم، غافل ز یادت نیستم
6. ای نغمۀ تسبیح تو در هر لب پیمانه ای
7. مجنون صفت با وحشتم دامان صحرا تنگ بود
8. روزی که من هم داشتم، با خود دل دیوانه ای
9. میخانه ها در جوش تو، دیوار و در مدهوش تو
10. مست از لب خاموش تو، ناقوس هربتخانه ای
11. عاشق چه سان در دور او دل را نگهداری کند؟
12. چشمی که در هر گردشی خالی کند پیمانه ای
13. ساقی اگر آزرده ای، باز از حزین خویشتن
14. شوید غبار خاطرت از گریۀ مستانه ای
بعدیقبلی
هیچ نظری ثبت نشده